این روزها اگر اخبار تلویزیون را دنبال کنید یا روزنامهها را ورق بزنید، لابهلای درگیریهای فرانسه سر انتخاب سارکوزی، وعده استعفای بلر از نخستوزیری انگلیس، انفجارهای همیشگی در عراق و…، چیزهایی راجع به اقرار صهیونیستها به شکست در جنگ با حزبالله لبنان را هم میبینید و میشنوید.
کمیسیون وینوگراد که آدم اول فکر میکند باید شهری در روسیه یا اروپای شرقی باشد، اسمی است که این روزها زیاد میشنویم؛ کمیسیونی که به ایهود اولمرت بند کرده که باید جل و پلاسش را از کاخ نخستوزیری اسرائیل جمع کند و برود.
این هفته رفتهایم سراغ اینکه چرا بعد از 9 ماه، دوباره داغ دل صهیونیستها تازه شده و تازه یادشان افتاده بروبچههای نصرالله چه پوزی ازشان زدهاند و بهطور کلی، وضعیت صهیونیستها در این 9 ماه بعد از جنگ، قضایای کمیسیون تحقیق وینوگراد و اینکه دارد چه کار میکند و این حرفها.
ماجرا را حالا همه میدانیم. اول قرار بود تمام اسرای اسرائیلی و لبنانی مبادله شوند، اما اسرائیلیها نامردی کردند و چندتا لبنانی را اسیر نگه داشتند. سیدحسن نصرالله هم که قول داده بود به صهیونیستها فشار بیاورد تا بقیه اسرای لبنانی را آزاد کنند تیر پارسال همراه با بچههای حزبالله عملیات «وعدهالصادق» را اجرا کرد.
در این عملیات، حزباللهیها به پایگاه اسرائیلیها در مزارع شبعا (مناطق لبنانی تحت اشغال اسرائیل) حمله کردند، 13 سرباز را کشتند و 2 تا را گرفتند و گفتند حالا این 2تا با بقیه اسرا عوض.
اما صهیونیستها یکهو قاط زدند و از 21 تیر تا 23مرداد با هرچی دمدستشان بود به جان لبنانیها افتادند. محاصره دریایی، بمبهای خوشهای، گلولههایی با مواد رادیو اکتیو و… . اسرائیل، 1200 لبنانی غیرمسلح را شهید کرد. وسط این هجوم ، حزبالله هم با موشکهایش شمال فلسطین اشغالی را میزد و مدام جلو میآمد. نیم میلیون صهیونیست جانعزیز از حیفا و عکا در رفتند.
در دریا 2 ناو، در هوا یک جنگنده و روی زمین، 200 تانک پیشرفته «مرکاوا»ی اسرائیلی توسط حزبالله شکار شدند. در چند روز آخر جنگ، صهیونیستها، نیروی زمینیشان را هم از مرز رد کردند اما نرسیده به اولین روستا، چریکهای حزبالله زمینگیرشان کردند و دست 400سرباز اسرائیلی را در دست عزرائیل گذاشتند.
بالاخره بعد از 33 روز، سازمان ملل لطف کرد و با یک قطعنامه، سر و ته جنگ را هم آورد. با اینکه لبنانیها به خاطر هزار کشته و میلیاردها دلار خسارت، حسابی از جنگ آسیب دیدند اما این جنگ، اولین جنگی بود که اسرائیل در آن پیروز نشده بود و برای اولینبار زمینهای غصبشده از سوی این حکومت توسط موشک شخم میخورد.
تمام کبکبه و دبدبه ششمین ارتش جهان با خاک یکسان شده بود. با همه این تفاسیر معلوم بود شکستخورده واقعی جنگ چه کسانی بودند؛ صهیونیستها.
طعم گس شکست باعث شد تا بلافاصله بعد از آتشبس، صدای خود ارتش اسرائیل دربیاید. ردههای پایین مدام میگفتند بالاسریهایمان آنقدر اوت بودند که نمیدانستند ما در چه بدبختیای گیر کردهایم؛ ما اصلا نمیدانستیم چطور با حملههای موشکی حزبالله مقابله کنیم و برای همین جلوی موشکهای ضدتانک آنها، کاری جز ترکیدن بلد نبودیم.
همان اول برای جلوگیری از زبان درازی بقیه، چند نفری از ارتش اخراج شدند. اما درحالی که هنوز یک هفته از پایان جنگ نگذشته بود، دهها هزار نفر در تلآویو و شهرهای مختلف تظاهرات کردند که مگر ما از جانمان سیر شدهایم که تبعه اسرائیلمان کردهاید؟!
عجیب اینکه در این تظاهراتها که چند روز طول کشید، ارتشیها بیشتر از بقیه آمده بودند. این اتفاق باعث شد که یک کمیسیون اولیه به ریاست بازرس مایکل لیندنستروس (اگر توانستید 3 بار این اسم را سریع تکرار کنید) و یک گروه تحقیقی پارلمان اسرائیل درست شود تا یکی را به عنوان مقصر، آویزان کنند که طبیعتا آن یکی کسی جز اولمرت و دارودستهاش نبودند.
عمر کمیسیون اولیه کوتاه بود چون سریع منحل شد. محبوبیت اولمرت به جایی رسید که 70 درصد اسرائیلیها دیگر نمیخواستند رویش را بینند و نصف همحزبیهایش (در حزب کادیما) در پارلمان هم دوست داشتند او دیگر کار نکند. دان حالوتس – رئیس ارتش – هم استعفا داد تا اولمرت اینها، راه فرار از فحشخوری بیشتر را یاد بگیرند.
از پایان جنگ، هنوز 2 ماه نگذشته بود که کمیسیون دوم بهطور مستقل و با حمایت کابینه درست شد.
قاضی بازنشسته، الیاهو و ینوگراد همراه 2 حقوقدان و 2 ژنرال ارتش با بیشترین اختیارات، دنبال این سؤال افتادند که چرا ما زورمان به یک گروه چریکی نرسید و چرا نتوانستیم خاک لبنان را به توبره بکشیم و همه چی چرا برعکس شد و از این مزخرفات. در بهمن ماه پای اولمرت هم به این کمیسیون باز شد.
بالاخره کمیسیون وینوگراد، بعد از چندماه سینجیمکردن، گزارش مقدماتیاش را ارائه کرد که در آن فعلا 3 نفر اصلی مقصرند؛ اولمرت (نخستوزیر)، پرتز (وزیر جنگ) و حالوتس (رئیس مستعفی ارتش).
این گزارش در روز اول، بیشتر از صد هزار نفر را در تلآویو روانه خیابانها کرد تا عکس اولمرت را جرواجر کنند و باعث استعفای چند وزیر کابینه نیز شد. اما این وسط تزیپی لیونی – وزیر خارجه اسرائیل–که یک نوع کاندولیزا رایس است و در پنجولاندازی دستکمی از همتای آمریکاییاش ندارد، دارد لحظهشماری میکند تا بعد از گزارش نهایی وینوگراد که تابستان درمیآید و به احتمال زیاد اولمرت را کله میکند برود روی صندلی او بنشیند.
کمیسیون وینوگراد
اعضا: رئیس (الیاهو وینوگراد قاضی بازنشسته)، 2 حقوقدان (روت گاوسیون – یزکل درور)، 2 ژنرال نیروی احتیاط (منهام اینان – حییم بادل)
وظایف: این کمیسیون تحقیق میکند تا بفهمد ارتش اسرائیل از موقعی که 7 سال پیش جنوب لبنان را ترک کرد، چه گلی به سر خودش زده تا بتواند جلوی حملات حزبالله را بگیرد. در ضمن چرا در جنگ 33 روزه با لبنان، ارتش پرادعای صهیونیستها که مدام الدرمبلدرمش به راه بود، به آن حال و روز افتاده بود.
اختیارات: این کمیسیون آنقدر آزادی عمل دارد که میتواند به همه سوراخسمبههای ارتش و دولت صهیونیستها سرک بکشد. کمیسیون، قدرت اخراج مقامات را ندارد اما میتواند به خاطر قانونی بودنش، به راحتی زیراب اولمرت و رفقایش را بزند.
شروع کار: 17 سپتامبر 2006 (26 شهریور 1385)
محل استقرار: تلآویو
وضعیت تحقیقات: دهم اردیبهشت بعد از بازجویی از 70 نفر، ازجمله نخستوزیر، 15 صفحه گزارش مقدماتی منتشر شد. در این گزارش اولیه، نخستوزیر و وزیر جنگ و رئیس سابق ارتش به عنوان مقصر معرفی شدهاند. گزارش اصلی قرار است تابستان دربیاید.
عمیر پرتز
سوابق: شما با هر درجه از سواد، هر سن و سال و در هر جایی از دنیا که باشید، اگر فقط یهودی باشید ممکن است بتوانید عضو کابینه اسرائیل شوید؛ اتفاقی که برای عمیر پرتز مراکشی افتاد.
او 4 سالش بود که از مراکش به اسرائیل رفت و بعد که بزرگ شد و به عنوان چترباز به ارتش ملحق شد در اثر یک سقوط مجروح شد و به شهر تازه تاسیس سدروت رفت تا از روی ویلچر، باغچهاش را بیل بزند. پرتز چند سال بعد به لطف دوستان نظامیاش شهردار سدروت شد و به حزب کارگر رفت.
30 ساله بود که رهبر حزب کارگر شد. مرگ اسحاق رابین جهش سیاسی او بود و باعث شد عضو کابینه شود. او از طرف کارگران ملقب به عنوان «شوالیه سفید که کارگران را از بردگی نجات میدهد» شد اما چند سال بعد با اقدامات انساندوستانهاش در حمله هوایی به قانا، تغییر لقب داد و از طرف رسانههای اسرائیلی و عرب به لقب «قاتل کودک» مفتخر شد.
عمیر پرتز سمبل دم دمی مزاج بودن است؛ به راحتی آب خوردن حزبش را عوض میکند و طرفدار تمام رهبران و نخستوزیران اسرائیلی است، به شرطی که در رأس کار باشند.
اتهامات: اصلا لیاقت تصدی پست وزارت جنگ را نداشت و به علت بیبهره بودن از دانش کافی در زمینه امنیتی قادر به انجام وظیفه در قبال جنگ نبود. وزارت جنگ به جای آنکه کارشناسهای امنیتی در خدمت داشته باشد، به دلایل شخصی، مشاورهای خارجی آورده بود.
ترجمه به زبان ساده: این مردک هیچی حالیش نیست. آی کیویش از جلبک ضعیفتر است و دور و برش به جای اینکه یک مشت دراکولا و خونآشام باشد، چند تا بچه سوسول موبور میچرخند.
عکسالعمل متهم: او قول داده ظرف یک ماه آینده بساطش را از وزارت جنگ جمع کند.
دان حالوتس
سوابق: دان حالوتس یک قاتل به تمام معناست. او اولین خلبان اسرائیلی است و کسی که بعد از مدتها با رسیدن به فرماندهی نیروی هوایی توانست بین این نیرو و نیروی زمینی و سازمان اطلاعات اسرائیل پیوند برقرار کند. در دوره او بود که پروژه «ترورهای هوایی» شکل گرفت.
چند دقیقه بعد از اعلام شاباک (سازمان ضدتروریستی اسرائیل!) ترور به وسیله هلیکوپترهای موشکانداز اسرائیلی انجام میشد. به خاطر همین اقدامات هم رئیس کل ارتش اسرائیل شد. اوج هنرنمایی او ترور «صلاح شهاد» معاون حماس بود.
نیمه شب که صلاح به همراه همسر و دخترش در خانهاش خوابیده بود، هواپیماهای اسرائیلی یک بمب یک تنی را روی سقف خانهاش انداختند؛ آنهم درست وسط یک منطقه مسکونی. به غیر از صلاح شهاد و خانوادهاش، 12 نفر دیگر هم کشته شدند که بیشترشان کودک بودند.
تمام سازمانهای حقوق بشر این اقدام اسرائیل را رسما یک جنایت جنگی خواندند. خلبانها هم بعضا دچار عذاب وجدان شدند، اما حالوتس گفت هرکس مشکلی با این قضیه دارد میتواند بیاید من را ببیند. بعد هم به خبرنگاران احساسش را اینطور توصیف کرد: « اگر واقعا میخواهید بدانید که چه احساسی دارم به شما میگویم:«اول فقط احساس یک تقه کوچولو در هواپیما میکنم که به خاطر ول شدن بمب است. یک ثانیه بعد بمب رفته است و تمام؛ این همه چیزی است که من احساس میکنم».
اتهامات:حالوتس، حملات موشکی حزبالله به شهرهای شمالی اسرائیل را جدی نگرفت و در هیچ زمانی از جنگ یک برنامه مشخصی برای مقابله با این حملات ارائه نکرد و اطلاعات کافی از گزینههای نظامی در اختیار مقامات سیاسی قرار نداد. او لحظاتی قبل از آغاز جنگ به خاطر پیشبینی کاهش قیمتها در بازار بورس، در بورس اسرائیل به خرید و فروش مشغول بوده است.
ترجمه به زبان ساده: او نمیدانست دارد با دم شیر بازی میکند و میخواست با سیستم هردمبیل، جلوی حزبالله بایستد. بیشتر از همه هم به فکر جیب اش بود.
عکس العمل متهم: او چند ماه قبل با قبول مسئولیت شکست در جنگ لبنان، بعد از 2 سال از قبول مسئولیت استعفا داد و گفت من از این جنگ خیلی درس گرفتهام و میروم خانهمان تا این درسها را مرور کنم.
ایهود اولمرت
سوابق: یک سکته مغزی باعث شد تا او نخستوزیر شود. شهردار شهر اورشلیم که به لطف پدرش از 28سالگی در کنست (مجلس اسرائیلیها) حضور داشت و انواع وزارتها را تجربه کرده، به لطف یک سکته کوچک در مغز شارون و همچنین سابقه اختلاس، 3 سوته نخستوزیر اسرائیلیها شد. او در همان هفته اول یک مصاحبه کرد که در آن اسرائیل را یک قدرت هستهای خواند.
اما سخنگویش سریع اوضاع را جمع و جور کرد و گفت ایشان انگلیسیشان خوب نیست و این حرفها ناشی از یک سوءتفاهم در ترجمه است! بار دیگر هم گفت که «بهلطف یهوه، در ماه گذشته 300 تروریست را کشتیم» که سازمانهای حقوق بشر اسرائیلی (آرایه ادبی تضاد را حال کنید؟!) مجبورش کردند عذرخواهی کند چون بیشتر آن 300 نفر، زن و کودک بودند. اولمرت 62 ساله در دهه 70 هم چند جرم کوچک مرتکب شده بود؛ زد و بند با تجار اسرائیلی، جنایات سازمانیافته و قانونگذاری در مجلس به نفع خود. اما او توانست با پول حزب برای خود وکیل بگیرد و در برود.
پدر اولمرت که یک مهاجر یهودی چینی بود از اولین یهودیان مهاجر به فلسطین به شمار میرود. به گفته اولمرت او وقتی در سن 88 سالگی درحال مردن بود، آخرین حرفهایش را به زبان چینی زد! به خاطر همین اولمرت هیچچیز از این وصیت سرش نشد!
اتهامات: اولمرت در جنگ لبنان نقش یک رهبر منفعل را داشت و مسئولیت اداره جنگ را به ارتش واگذار کرد، درحالی که طبق قانون، مسئولیت اداره جنگ به عهده شخص نخست وزیر است. اولمرت مسئول اصلی شکست جنگ معرفی میشود و به فقدان قضاوت، مسئولیت و هوشیاری متهم خواهد بود چون برای آغاز جنگ هیچ برنامه مشخصی نداشت و برای پرهیز از افزایش مجروحان تا روزهای پایانی، نیروی زمینی را وارد جنگ نکرد و در برابر این تصمیمش هم هیچ راه حل جایگزینی ارائه نداد.
ترجمه به زبان ساده: اولمرت در جنگ یک تماشاگر واقعی بود که همه مسئولیتهایش را به ارتش داد و خودش بیخیال یک گوشه نشست.
عکسالعمل متهم: او بعد از دیدن کپی اتهاماتش گفته شکستها قابل جبرانند و قول میدهم دفعه بعد این چیزهایی را که شما گفتید رعایت کنم و اینکه آن اوایل گفتم ما جنگ را بردیم شوخی بوده؛ چرا جدی گرفتید؟
ما ایستادهایم
صورت دیگر گزارش وینوگراد، اقرار به پیروزی حزبالله بود. سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله بعد از انتشار این گزارش، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی العالم و چند رسانه دیگر، نسبت به آن عکسالعمل نشان داد. گوشههایی از حرفهای فاتح جنگ 33روزه را میخوانیم:
این گزارش، نتیجه نهایی جنگ 33 روزه با لبنان را مشخص کرد و بر شکست بسیار بزرگ اسرائیل صحه گذاشت.
گزارش وینوگراد، به وضوح بر شکست رژیم صهیونیستی در تجاوز به لبنان تأکید دارد و این شکست سنگین، آثار مستقیمی بر همه ارکان رژیم بر جای خواهد گذاشت.
مسئولیت شکست تنها به عهده اولمرت، پرتز و حالوتس نیست؛ همه دولت اولمرت در این شکست مسئولند.
آمریکا برای تحقق بخشیدن به طرح جدید خاورمیانهایاش، اسرائیل را به تجاوز به لبنان وادار کرد و در حقیقت اسرائیل ابزار بیاراده آمریکا در آغاز جنگ بود.
صرف تلاش برای کشف عوامل شکست و عبرتگیری، مشکل اسرائیل را حل نخواهد کرد، مشکل عمده این است که این رژیم قدرت کافی برای حل ریشهای مشکلاتش را ندارد.
استراتژی ما بعد از جنگ، دفاع است نه هجوم. در این مدت تمامی موارد نقض آتش بس را اسرائیل انجام داده.
خیلیها تا امروز، نمیتوانستند نتیجه نهایی این جنگ، یعنی پیروزی ما یا شکست اسرائیل را باور کنند یا حتی تخمین بزنند.
این اتفاق نشان داد حال چه اسرائیل به ناحق تشکیل شده یا خیر، به هر حال اسرائیلیها به حفظ کیان خود بیشتر از ما اخلاص و تعهد دارند.
آنچه منتشر شده تنها بخش کوچکی از این گزارش است که مثل زلزله سیاسی، رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورد.
اگر بقیه بخشهای آن که محرمانه مانده منتشر شود معلوم میشود حمایتهای منطقهای و بعضی طرفهای لبنانی هم با اسرائیل هماهنگ بودهاند.